اربعین حسینی بر عموم شیعیان تسلیت باد
ب ـ سیاست های توسعه و پیشرفت
پس از آنکه شاخص های یک جامعه پیشرفته و توسعه یافته مشخص شد و ابعاد مدل آرمانی توسعه از دیدگاه معظم انقلاب اسلامی معین گردید نوبت به سیاست های توسعه و پیشرفت می رسد. یعنی در رسیدن به هدف موردنظر چه سیاست هایی باید مدنظر قرار گیرد تا توسعه و پیشرفتی که مطلوب است محقق شود.
حضرت آیت الله ای ابعاد تحول و پیشرفت یا سیاست های آن را به شرح ذیل بیان می دارند :
« ابعاد تحول و پیشرفت در نگاه ویژه نظام اسلامی عبارتند از :
1 ـ افزایش ثروت ملی 2 ـ عدالت طلبی 3 ـ اقتدار علمی 4 ـ رشد اخلاق و معنویت و عواطف انسانی 5 ـ عزت ملی 6 ـ مبارزه با فقر و فساد و بیکاری و تبعیض 7 ـ مقابله به جهل و بی قانونی 8 ـ ارتقا علمی مدیریت ها 9 ـ انضباط اجتماعی 10 ـ افزایش احساس مسئولیت اجتماعی 11 ـ استقلال فرهنگی (2 )
اجرای هر مدل توسعه باید مبتنی بر سیاست های خاصی باشد یعنی اجرای مدل توسعه در چارچوب ارزشهای تعیین شده و با کمک آنها به مرحله اجرا درآید. بطور مثال توسعه ای را دنبال می کنیم که مبتنی بر عدالت باشد یعنی توسعه طوری طراحی شود که نتیجه قهری اجرایی شدن آن تحقق عدالت باشد.
مقام معظم ی یازده سیاست و چارچوب را برای توسعه قائلند که به شرح آنها می پردازیم :
1 ـ افزایش ثروت ملی : مدل توسعه موردنظر باید منجر به افزایش ثروت ملی شود . یعنی در صورت اجرای آن مدل برآیند ثروت عمومی کشور و ثروت آحاد مردم افزایش یابد. به عبارتی توسعه باید طوری طراحی شود که مردم در سایه اجرای آن از وضعیت پایین دستی ثروت به وضعیت بالادستی ثروت منتقل شوند بطوری که علاوه بر تامین نیازهای مصرفی منجر به ذخیره سازی ثروت نیز بشود. بدیهی است که افزایش ثروت ملی در سایه افزایش تولید ملی صورت خواهد گرفت . بنابراین توسعه باید تولید محور باشد تا بتوان به ثروت ملی افزود تولید بهره مندی اقتصادی افراد را بیشتر کند. توسعه اگر منجر به ثروت اندوزی بخش خاصی از جامعه شود توسعه متوازن و عادلانه نیست توسعه باید بر ثروت آحاد مردم بیفزاید.
2 ـ عدالت طلبی : عدالت مایه قوام و پایداری جامعه و از عوامل مهم رشد و توسعه است .
توسعه مطلوب توسعه منجر به پایداری جامعه است . اگر توسعه منجر به شکاف عمیق اقتصادی و فرهنگی و سیاسی شود این توسعه برای جامعه خطرساز است و پایداری جامعه را متزلزل می کند. لذا ی معظم انقلاب مدل توسعه ای را طلب می کند که مبتنی بر عدالت بوده و نتیجه آن اجرای عدالت و در نتیجه پایداری و قوام جامعه باشد.
مقام معظم ی یازده سیاست و چارچوب را برای توسعه قائلند که به شرح آنها می پردازیم :
3 ـ اقتدار ملی : توسعه بدون علم تحقق نمی یابد اگر توسعه را ساماندهی تعالی بخش و دستیابی به پیشرفت در حوزه های مختلف اقتصادی صنعتی فناوری سیاسی فرهنگی و اجتماعی بدانیم این امر بدون داشتن سطح علمی موردنیاز و دانش مربوطه میسر نیست . گرچه برای توسعه محتاج علم و دانشیم اما توسعه ای باید طراحی شود که نتیجه پیاده شدن آن رسیدن به مرز اقتدار علمی است . اقتدار علمی یعنی به دست آوردن قله های علم و دانش و سطحی از قدرت علمی است که به وسیله آن بتوانیم مسیرهای بعدی توسعه را به راحتی طی نماییم . بنابراین باید توسعه به نوعی منجر به اقتدار علمی شود و اقتدار علمی بر ابعاد توسعه بیفزاید و این تاثیر و تاثر متقابل در یک روند تکاملی ادامه داشته باشد.
4 ـ رشد اخلاق و معنویت و عواطف انسانی : در مدل حکومت اسلامی تزکیه و رشد اخلاقی و معنوی افراد جز اهداف بالادستی حکومت قرار دارد یعنی همه فعالیت ها در نهایت برای رسیدن به جامعه ای است که افراد آن از نوعی تهذیب نفس و معنویت برخوردار باشند. هرگونه طراحی مدل توسعه بدون توجه به این سیاست جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی ندارد و اگر آبادانی همه جانبه کشور منجر به رشد معنویت و اخلاق نشود ارزشمند نخواهد بود. بنابراین در نگاه حضرت آیت الله ای مدل توسعه ای مطلوب است که منجر به رشد اخلاقی و معنوی افراد جامعه باشد.
5 ـ عزت ملی : عزت ملی نوعی احساس غرور همگانی ملتی است که بواسطه داشتن فضیلتها احساس برتری نموده و احساس می کند در مقابل بیگانگان حرفی برای گفتن داشته و احساس ذلت و خواری نمی نماید معظم انقلاب اسلامی توسعه ای را مطلوب می دانند که منجر به چنین احساسی شود. نباید برای بدست آوردن توسعه اقتصادی هر شرایطی را بپذیریم و عزت ملی را زیرپا گذاریم .
6 ـ مبارزه با فقر فساد بیکاری و تبعیض : بیکاری منجر به فقر و فقر عموما منجر به فساد می شود . البته تنها عامل فساد فقر نیست بلکه یکی از عوامل آن است . بیکاری محصول عدم توسعه و یا توسعه نامتوازن است . معظم انقلاب اسلامی معتقدند باید توسعه ای طراحی شود که نتیجه آن گسترش اشتغال بدون تبعیض باشد. اگر اشتغال در سایه توسعه بدون تبعیض گسترش یافت فقر از جامعه ریشه کن و بخش زیادی از فساد نیز مهار می شود بنابراین توسعه ای مطلوب ی نظام است که بتواند با رفع بیکاری با فقر و فساد و تبعیض مقابله کند.
7 ـ مقابله با جهل و بی قانونی : جهل و بی قانونی جامعه را از مسیر درست باز می دارد . هزینه ها را افزایش داده انرژی ها را معطل می کند حق و حقوق را ضایع و بی عدالتی و تبعیض را به ارمغان می آورد.
در مدل توسعه کشور باید طراحی به گونه ای باشد که حاصل اجرای آن رفع جهل و جلوگیری از بی قانونی و حاکمیت قانون در کشور شود.
8 ـ ارتقا علمی مدیریت ها : مدیران مهره های اصلی اداره جامعه و مجریان قانون عوامل مهم توسعه و پیشرفتند . هم مدیران باید در خدمت توسعه باشند و هم توسعه باید منجر به ارتقا علمی مدیریتها شود. به نظر ی انقلاب توسعه ای مطلوب است که در آن راههای ارتقا علمی مدیران پیش بینی شده و با اجرای آن مدیران به این قابلیت دست یایند.
9 ـ انضباط اجتماعی : انضباط اجتماعی یعنی همه آحاد نهادها و سازمانها و تشکیلات حکومتی به ایفای درست نقش های خویش بپردازند. انضباط اجتماعی حاصل عملکرد درست نقش های تعریف شده برای اجزا جامعه است . توسعه ای مطلوب است که به تحقق همه جانبه انضباط اجتماعی کمک کند و جامعه ای بوجود آورد که نقش ها بدرستی ایفا شوند.
10 ـ افزایش احساس مسئولیت اجتماعی : احساس مسئولیت اجتماعی نوعی تعهد آحاد مردم با هر نقش و کار ویژه شخصی و اجتماعی است که آنان را وادار می کند به مسئولیت های خود عمل کنند. تحقق چنین امری در سایه کار فرهنگی حاصل می آید و از مقوله فرهنگ عمومی است . ی نظام اسلامی توسعه ای را مطلوب می دانند که به افزایش احساس مسئولیت اجتماعی منجر شود.
11 ـ استقلال فرهنگی : فرهنگ هر جامعه زیربنا و هدایت کننده مسیر زندگی افراد است . فرهنگ نقشی اساسی و موثر در حوزه های مختلف اقتصاد و سیاست دارد و لذا حفظ فرهنگ از هرگونه انحراف در پیشرفت هر جامعه ای دارای اهمیت حیاتی است . طراحی مدل توسعه باید مبتنی بر آموزه های فرهنگی باشد. و توسعه باید منجر به استقلال فرهنگی شود. توسعه ای که استقلال فرهنگ کشور را در معرض خطر قرار دهد توسعه ای مطلوب نخواهد بود.
نوشته: http://www.irlook.com
چگونگی ایجاد توسعه و پیشرفت همواره یکی از سئوالهای اساسی و مهم در ایجاد دگرگونی و تحول تکاملی جوامع بوده است . معمولا وقتی سخن از توسعه و پیشرفت می شود نوعی پیشرفت و توسعه همه جانبه به ذهن متبادر می شود. اگر بخواهیم از توسعه و پیشرفت تعریفی داشته باشیم می توان گفت توسعه و پیشرفت همان افزایش سطح بهره مندی و رفاه ارتقا امنیت آزادی گسترش ارتباطات اجتماعی و امکان تحرک اجتماعی عمودی و افقی معطوف به ارزشهای جامعه که در سایه پیشرفت علمی و تکنولوژیک دگرگونی تکاملی در نظام بهداشت و درمان . آموزش و ساماندهی و مهندسی اقتصادی صنعتی و سیاسی و فرهنگی بوجود می آید.
بنابراین برای رسیدن به افقهای مطلوب زندگی که همان زندگی توسعه یافته و همراه با پیشرفت است به نحو شایسته ای به مهندسی و مدیریت آن نیازمندیم و باید مدلی متناسب با ارزشهای دینی و ملی طراحی و تدوین گردد.
از آنجایی که هدف از این نگارش تبیین دیدگاهها و تدابیر معظم انقلاب اسلامی است ابتدا معیارهای پیشرفت یا شاخصه های یک جامعه توسعه یافته را بیان نموده و سپس به سیاست های توسعه از دیدگاه ایشان می پردازیم .
الف ـ شاخصه های جامعه توسعه یافته
معظم انقلاب اسلامی در تبیین شاخصه های جامعه توسعه یافته می فرمایند :
« معیارهای پیشرفت عبارتند از :
1 ـ فرا صنعتی شدن
2 ـ خودکفایی در نیازهای اساسی
3 ـ افزایش بهره وری
4 ـ ارتقای سطح سواد
5 ـ ارتقای خدمات رسانی به شهروندان
6 ـ افزایش امید به زندگی
7 ـ رشد ارتباطات
8 ـ مبتنی شدن روند تحول بر عناصر اصلی هویت ملی و آرمانهای اساسی » (1 )
مطابق نظریه حضرت آیت الله ای شاخصه های پیشرفت در جامعه عبارتند از :
1 ـ فرا صنعتی شدن : جامعه پیشرفته و توسعه یافته از نظر ایشان جامعه ای است که از مرحله صنعتی اولیه و کارخانه های دودکشی پا را فراتر گذاشته و به مرحله ای بالاتر یعنی ورود به عرصه تکنولوژی های سطح بالا شده است .
تکنولوژی هایی مثل نانو تکنولوژی تکنولوژی هسته ای تکنولوژی های مربوط به فناوری اطلاعات و هوا فضا و خلاصه هرگونه تکنولوژی که تعلقی به صنایع پایین دستی مثل کارخانه های دودکشی نداشته باشد.
2 ـ خودکفایی در نیازهای اساسی : جامعه پیشرفته جامعه ای است که در نیازهای اساسی به خودکفایی رسیده باشد . خودکفایی در نیازهای اساسی ضریب امنیت ملی را افزایش داده و نوعی احساس آرامش روحی و روانی را برای مردم به ارمغان می آورد. و باعث نوعی نشاط و امیدواری می گردد. البته اگر سرمایه ساختار نیروی انسانی امکان تبادل کالا صادرات و عوامل دیگر وجود داشته باشد هر چه بر حوزه و دامنه خودکفایی افزوده شود زمینه رونق اقتصادی و امنیت بیشتر را فراهم می آورد. به هر حال در مدل فکری ی انقلاب اسلامی توسعه بدون ساماندهی و تحقق خودکفایی در نیازهای اساسی توسعه ای غیرمدبرانه و آسیب پذیر خواهد بود. نیازمندی کالاهای اساسی دست دشمنان را در اعمال فشار برای ایجاد نابسامانی در توسعه کشور باز می گذارد.
3 ـ افزایش بهره وری : بهره وری از تلفیق اثربخشی و کارآمدی حاصل می آید . اقدام بهره وری اقدامی است که ما را به هدف برساند (اثربخشی داشته باشد) و رساندن به هدف با کمترین هزینه به انجام رسد. (کارآیی )
بنابراین وقتی سخن از بهره وری به میان می آید منظور این است که کارها را طوری تنظیم کنیم که با کمترین هزینه بهترین روش و کوتاهترین مسیر ما را به هدف برساند. شاخص بهره وری شاخص مهمی است که انقلاب اسلامی آنرا به عنوان یکی از معیارهای جامعه توسعه یافته درنظر گرفته اند.
4 ـ ارتقای سطح سواد : وضعیت علمی و مهارتی نیروی انسانی مهمترین شاخصه جامعه توسعه یافته است . مهمترین سرمایه هر جامعه نیروی انسانی است برای تحقق توسعه پویا و مستمر آموزش رکن اساسی است البته آموزشهای هدفمند و کاربردی که بتواند بستر لازم برای توسعه را فراهم آورد. بنابراین اگر بخواهیم جامعه پیشرفته ای داشته باشیم باید سطح سواد جامعه را افزایش دهیم .
5 ـ ارتقای خدمات رسانی به شهروندان : جامعه ای توسعه یافته خواهد بود که سطح خدمات رسانی به شهروندان در سطح مطلوبی باشد. هدف حکومت در اسلام خدمت رسانی به مردم است . بنابراین جامعه پیشرفته اسلامی جامعه ای است که سطح این خدمات ارائه شده از یک حد استاندارد و مطلوبیتی برخوردار باشد. چگونگی خدمات حمل و نقل خدمات امنیتی و قضایی خدمات آموزشی درمانی ورزشی فرهنگی و انطباق این خدمات با معیارهای استاندارد ابزار دیگری برای سنجش جامعه پیشرفته است . برای تحقق توسعه موردنظر باید ابعاد گوناگون خدمات رسانی به شهروندان با ساماندهی و مدیریت کارآمدی مناسب به سطح استانداردهای موردنظر برسد.
6 ـ افزایش امید به زندگی : جامعه پیشرفته موردنظر انقلاب اسلامی جامعه ای است که به سبب توسعه در ابعاد مختلف از قبیل وضعیت معیشت تغذیه بهداشت و درمان اشتغال و دستیابی به سطوح بالای رفاه مادی و معنوی امید به زندگی بیشتر شده و متوسط طول عمر مفید افزایش می یابد.
7 ـ رشد ارتباطات : ارتباطات بستر تحقق توسعه و پیشرفت است . با سهولت ارتباطات چه ارتباطات مخابراتی و چه ارتباطات جاده ای ریلی و هوایی زمینه تحرک اقتصادی را فراهم می آورد. توسعه ارتباطات توسعه تبادل اقتصادی را میسر می کند. بنابراین بدون گسترش ارتباطات امکان توسعه و پیشرفت وجود ندارد و به همین دلیل است که انقلاب اسلامی رشد ارتباطات را یکی از شاخصه های اصلی توسعه می دانند.
ادامه دارد ...
آیا دین مشوق تکنولوژی است؟
از آنچه در پاسخ به سؤال قبل به دست آمد متوجه میشویم که دین، تکنولوژی و صنعت را برای انسان پیشرفت و کمال نمیداند و مطلوبیت صنعت و تکنولوژی را بالغیر میداند. یعنی اگر صنعت و تکنولوژی جهت دفع دشمنان دین مورد استفاده قرار بگیرد دین مشوق آن میباشد، اما بدون چنین کاربردی و اولاً و بالذات صنعت و تکنولوژی را توصیه نمیکند. چون مبنای صنعت و دانش فنی تسلط بر طبیعت و تغییر آن به نفع میل و هوس انسان است و در تفکر مواد صنعت نگاهی معترضانه به طبیعت موجود وجود دارد، در حالی که دین نگاهی رضایتمندانه به طبیعت موجود دارد و به همین جهت درصدد تسلط و تغییر طبیعت موجود نیست.
و اما پاسخ به این سؤال که «مگر فنآوری و محصول آن که صنعت نام دارد، علم نیستند و مگر دین ما را تشویق به علمآموزی و استفاده از شرارت علم نکرده است؟
چرا دین ما را تشویق نموده تا به دنبال علم برویم و دستاوردهای علمی را در زندگی به کار ببریم، اما:
1ـ «علم» در متون دینی تعریف خاصی دارد و نمیتوان لفظ «العلم» را در متون دینی معادل کلمهی science دانست، علمی که در آیات و روایات بسیار سفارش شده علم تجربی نیست.
2ـ اگر هم بپذیریم که مراد دین از علم، علم تجربی است و دین هم بر علم تجربی تأکید نموده است، با این حال نمیتوان از این مطلب نتیجه بگیریم که صفت و فنآوری مورد توجه دین است و مشوق دینی دارد، چون برای رسیدن به صنعت و فنآوری غیر از علم تجربی فکر دیگری لازم است و آن تغییر جهان به نفع خواستههای انسان است. در حالی که متون دینی، مستقیم و غیرمستقیم چنین تفکری را نفی میکنند.
اگر جهان مخلوق خداوند است و اگر پدیدههای آن فعل الهی است، فکر تغییر اعلام نارضایتی از وضع موجود و خلقت الهی انسان، بلکه در پارهای موارد از پدیدههای طبیعی رنج میکشد و درصدد چارهای است اما دفع این رنج و چارهجویی برای آن نیز در نظام آفرینش قرار داده شده است و برای استفاده از آن و نیز چگونه استفاده کردن هم باید از دین و خداوند سؤال کنیم. هماهنگ به طبیعت عمل کردن با تغییر آن تفاوت دارد. استفاده از گیاهان دارویی و ترکیب آنها، با تغییر شیمیایی آنها تفاوت دارد، استفاده از آتش و شمع برای بهرهگیری از نور آنها در شب تفاوت دارد با اختراع لامپ و استفاده از نور آنها. در فرض اول از «نور آتش» در شب استفاده میشود اما در قسم دوم انسان درصدد است تا «شب» را به روز «تغییر» دهد.
لذا در مدرنیته مفاهیمی مانند رضایت، توکل، صبر، قناعت و... جایی ندارند چرا که اعتقاد بر این است که هر چیزی را انسان «میتواند» عوض کند و «باید» عوض کند، در مقابل هیچ ارادهای غیر از آنچه خود بخواهد، تسلیم نمیشود.
3ـ روایاتی مانند «اطلبوا العلم و لو بالصین» که زیاد به آن تمسک میشود نیز مقصود از «علم» علم خداشناسی است نه علم تجربی.
«قال علی علیه السلام: اطلبوا العلم و لو بالصین، هو علم معرفته النفس و فیه معرفه الرب عزوجل(?)»
3ـ آیا صنعت و تکنولوژی با دین تعارض دارند؟
در توضیح سؤال سوم، باید سؤال را اینگونه طرح کنیم: آیا صنعت و فنآوری با تکامل انسان آنگونه که دین انتظار دارد منافات دارند و بنابراین نه تنها دین فنآوری و صنعت را پیشرفت نمیداند و در تکامل انسان نقش مثبتی برای او قبول ندارد، بلکه نگاه منفی به آن دارد و آن را سد راه تکامل انسان میداند؟
چنان که قبلاً بیان کردیم مبانی صنعت و تکنولوژی با آموزههای دینی تعارض دارند، چون صنعت و فنآوری برخاسته از علم جدید و مدرن هستند و در علم جدید هدف علم یافتن حقیقت نیست بلکه تسلط بر طبیعت و تغییر آن است و لذا نگاه علم به طبیعت و نظام عالم غیراخلاقی و سکولار و معترضانه است.
اما نگاه دین به جهان نگاهی اخلاقی و رضایتمندانه است و هدف علم در جهانبینی دینی کشف حقایق هستی و یافتن کارکردهای طبیعت برای هماهنگ شدن با آن و جلب رضایت الهی است.
اما گذشته از مبانی فنآوری و صنعت جدید، آیا خود ابزار جدید و استفاده آنها و تشویق و ترغیب مردم در بهکارگیری هر چه بیشتر آنها چه نسبتی با دین و آموزههای دینی دارد؟
برای پاسخ به این سؤال باید سؤال دیگری مطرح کنیم و آن اینکه آیا بین اعتقادات انسان و ابزار زندگی و روش معیشتی او تعامل و داد و ستد برقرار است و یا اینکه هیچ ارتباطی بین آنها نیست؟ آیا میتوان گفت که جهانبینی هر فردی با مبانی فلسفی و فکری به دست میآید و لذا جایی برای تأثیر ابزار و رفتار و روش بر جهانبینی باقی نمیماند؟ و یا اینکه همان طور که مشکل تولید کالا، روش تولید و مصرف و ابزار زندگی، متأثر از اعتقادات میباشند اعتقادات نیز متأثر از آنها است؟
به نظر ما این دو متأثر از یکدیگرند و نمیتوان گفت که بین آنها هیچ ارتباط و تعاملی وجود ندارد، دستورات و سفارشات دین مؤید این مطلب است.
میتوان از دین که چشم و گوش انسان را مسوول میداند و برای آن دستورات خاصی قرار داده و اجازه نمیدهد انسان هر چیزی را ببیند و بشنود، به خوبی فهمید که دین در دیدهها و شنیدهها معتقد به تأثیرگذاری است و لذا دوباره ابزار زندگی که هر روزه مورد استفاده انسان است ساکت نیست.
چرا دین درباره نوع لباس و رنگ لباس سخن گفته و مثلاً لباس ابریشم را برای مردان حرام دانسته و یا پیراهن سیاه را مکروه میداند؟ چرا غذا خوردن در ظرف «طلا» حرام است، چرا خوردن برخی غذاها را نهی کرده است؟
ما به دلیل این احکام آگاه نیستیم، اما دخالت دین در امور معیشتی انسان را به این نکته متنبه میکند که نظر دین درباره خوراک و لباس، ابزار زندگی خنثی نیست. اگر این امور در اعتقادات انسان دخالتی نداشته باشند چه لزومی دارد که دین در مورد آنها پافشاری کند.
چنانچه از آیه سیام سوره روم(?) به دست میآید احکام دین اسلام همانند خود دین اسلام منطبق با فطرت است و چون فطرت انسان فطرتی توحیدی است بنابراین این احکام مطابق توحید میباشند. حال آنکه احکام دین توحیدی هستند پس خلاف این احکام شرک و غیرتوحیدی است و لذا میتوان غذای توحیدی و غذای غیرتوحیدی، لباس توحیدی و لباس غیرتوحیدی، مصرف توحیدی و مصرف غیرتوحیدی، تولید توحیدی و تولید غیرتوحیدی، هنر توحیدی و هنر غیرتوحیدی و... داشت. همان طور که جهانبینی توحیدی لباس و خوراک و .. توحیدی را میآورد، لباس و خوراک و ... غیرتوحیدی هم جهانبینی غیرتوحیدی میآورد و نمیتوان با ابزار و لباس و خوراک و... غیرتوحیدی زندگی کرد و در عین حال اعتقادات توحیدی داشت. مسلماً یکی دیگری را از صحنه خارج میکند. چنانچه شهید مطهری در تعارض اعتقادات توحیدی و رفتارهای غیرتوحیدی و گناه میفرمایند این در انسان همیشه در تعارض باقی نمیمانند و بالاخره یکی دیگری را به شکل خود درمیآورد، ابزار زندگی و خوراک و لباس و... نیز چنیناند.
البته ممکن است تأثیر این امور در افراد مختلف باشد و بنابر درجه افراد در اعتقادات و مراقبه آنها در اموری عبادی این تأثیر شدت و ضعف پیدا میکند.
چرا انسانهای امروز توکلشان به خداوند کمتر شده است؟ چرا رضا به معیشت مقرر خداوند ندارند؟ برای پول درآوردن دروغ میگویند، عباداتشان صوری شده است چرا اگر ضربالمثلی که میگفت «با توکل زانوی اشتر ببند» امروز بیشتر بر «بستن زانوی» اشتر تأکید میشود در حالی که دیروز بر توکل اهمیت بیشتری میدادند؟ پاسخ تمام این سؤالات یک چیز است و آن اینکه انسان امروز نقش خداوند را در این عالم کم میداند و یا اصلاً خداوند را در این عالم و زندگی خود مؤثر نمیداند. یکی از علل مهم چنین اعتقادی (هر چند ناخودآگاه) حذف آن چیزهایی است که انسان را به یاد خداوند میاندازند، چه کسی امروز از دیدن ماشین و وسایل پیچیده برقی به یاد خداوند میافتد؟ انسان امروز چگونه میتواند به آیه «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت» عمل کند، در حالی که به جای نظر کردن به مخلوقات الهی، بیشتر به مصنوعات انسانی نگاه میکند و به جای تحسین خداوند، انسانها را تحسین میکند و در نتیجه به جای کرنش در مقابل خداوند، انسانها را تعظیم میکنند. این یکی از موارد غفلت از خداوند است. مورد دیگر آنکه، با ورود صنعت و علم جدید، دید انسانها به پدیدهها تغییر کرد و در هر پدیدهای علت مادی را جستوجو میکنند و از غایت الهی آن غافلاند، این غایتگریزی درد هولناک انسان جدید است. باعث میشود که تمام پدیدهها را مادی و زمینی ببینند و توجهشان به عالم بالا کم شود و یا قطع شود، که همین امر هم باعث ظهور بیماریهای مختلف روحی و روانی شده است.
دل بیجمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
انسانهای امروز به جهت ناپدید شدن جمال جانان از زندگیشان دچار اضطراب و افسردگی و... شدهاند و این نتیجهی غفلت از خداوند است.
بگذریم که با ورود تکنولوژی و صنعت جدید برخی، حتی انسان را رب عالم میدانند و معقتدند انسان با صنعت و فنآوری که آفریده جهان را در اختیار دارد. این همان طغیانی است که خداوند فرموده انسان اگر توهم بینیازی کند طغیان میکند (ان الانسان لیطغی ان راه استغنی) و امروز انسان با دست یافتن به ابزار طغیان، طغیان کرده و «ان ربکم الاعلی» سر داده است!
به هر حال چه این سخنان مقبول افتد و یا تحجر تلقی شود، امروز باید درباره این امور دوباره اندیشه و تأمل کنیم. متأسفانه در دنیای جدید همه سخن از بازنگری و بازخوانی تفسیر دین و فهم دین و برخی هم بازخوانی اصل دین میزنند اما به ندرت کسی سخن از بازنگری درباره اعتقاد به «پیشرفت غرب»، «مطلوبیت فنآوری»، «رشد بیرویهی علم تجربی و الگو قرار گرفتن آن» و... میگوید. امروزه روشنفکری یعنی زیر سؤال بردن دین و اعتقادات دینی و تفسیری مدرن از آموزههای دینی، اما زیر سؤال بردن فنآوری، پیشرفت غرب و... تحجر و عقبماندگی است، بیاییم یک بار در الگوهایی که امروز دنیای غرب بر ما تحمیل کرده دوباره اندیشه کنیم.
پینوشتها:
?-علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد دوم، کتاب العلم، باب 9، روایت 21.
?- فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون.
سالروز شهادت چهارمین اختر تابناک امامت و ولایت تسلیت باد.
تعریف رشد و توسعه :
مقصود از « رشد » صرف افزایش تولید می باشد و بنابراین یک مفهوم کمی است ، اگر در دوره ای معین تولید در جامعه ای نسبت به دوره قبل افزایش یابد می گوییم رشد صورت گرفته است این افزایش می تواند ناشی از افزایش سطح زیر کشت ، تاسیس کارخانجات جدید ، گسترش و وسعت بخشیدن به مراکز تولید فعلی و ... باشد .
اما مفهوم توسعه « دلالت بر ظهور پدیده دیگری در کنار افزایش تولید دارد و آن را می توان یک مفهوم کیفی دانست هر گاه جامعه ای با بکارگیری روشهای بهتر و تکنولوژی مناسبتر ظرفیت تولیدی خویش را افزایش داده و بدین ترتیب از امکانات و منابع خویش به طریق بهتری استفاده نماید می گوییم در مسیر توسعه و پیشرفت گام بر می دارد .»
مشاهده می گردد که مفهوم توسعه دلالت بر رشد نیز دارد، یعنی استفاده بهتر از منابع و امکانات لزوما افزایش تولید را به دنبال دارد ولی هر افزایش تولیدی را نمی توان توسعه دانست اگر توجه خویشرا به مثال سطح زیر کشت معطوف می نماییم . می توان افزایش تولید ناشی از افزایش سطح زیر کشت را رشد و افزایش تولید ناشی از بهبود از بهبود روشها ، بکارگیری بذر اصلاح شده و سموم دفع آفات نباتی و تکنولوژی برتر را مثالی برای توسعه قلمدار نمود .
نکته دیگری که باید بدان توجه نمود این است که رشد را می توان در قلمرو دو دوره متوالی اندازه گرفت مثلا می گوییم در سال 1374 نسبت به سال قبل 5 درصد رشد داشته است اما توسعه را نمی توان در یک فاصله زمانی کوتاه دوساله بررسی نمود، توسعه فرآنیدی است که در طول فاصله زمانی طولانی تری اتفاق می افتد و در واقع اثر آن در چنین دوره های کوتاهی چندان مشهور نیست .
با توجه به تعریف فوق و تعاریف دیگری که شده ، هر یک از دانشمندان علوم اقتصادی و اجتماعی به گونه ای و از زاویه ای به بحث و تفسیر ان و فرق این دو و شاخص های مربوط به آن و عوامل توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی و توسعه روستایی ، کشاورزی ، صنعتی و یا غیره پرداخته اند .
آنچه از نظر ما مهم است بار مکتبی و معنوی و اخلاقی و انسانی این کلمات و ابعاده وسیع و ظریف و کیفی و ارزشی آن است .
توسعه در راستای رشد معنوی و الهی و تقرب انسانها و جامعه ای الی الله و کلیه عواملی که به افزایش حجم معنوی و اخلاقی و تربیتی و حیات طیبه انسانی کمک می کند و یا آنها را در این رابطه تغذیه و تقویت می نماید و یا موانع و آفتها را می زداید و در سایه این روح معنوی و الهی حاکم بر اشخاص و ملت و جامعه روابط انسانی و الهی را در جامعه برقرار می نماید و موجب حسن روابط اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی در جامعه می گردد و ریشه های بدخواهی ، نخوت ، غرور ، خودکامگی ، فریب ، زور ، تقلب ، ظلم و استثمار را می خشکاند و زیمنه تبدیل فضاهای مادی و چپاول و حرص و طمع و تبیعیض و اجحاف را به فضای تعاون ، تعادل ، محبت ، اخوت و سرنوشت ملتهای دیگر و نسلها و عصرهای دیگر تبدیل می نماید .
فرد ، ملت ، حکومت و دلوت ، همه و همه با یک عینک الهی و نشات گرفته از روح ایمان و تقوی به مسائل می نگرند و همه خود را در سعادت و حیات جامعه شریک می دانند و احساس مسئولیت می کنند و در حقیقت توسعه وسعت قلب و جان و دل و روح ایمان و استقلال و آزادگی و عدالت خوهی و عزت و شرف و ... است که در کالبد و قالب جامعه ریخته می شود و روابط جامعه را بر آن اساس تنظیم می کند و انند موتور ، جامعه را به حرکت در می آورد و به همه قدرت و نشاظ و حس و حرکت می دهد و در همه روح وجدان و احساس مسئولیت و تکلیف می دمد و در این راستا حیات جدید و شاخص های جدید مطرح می شود که قابل اندازه گیری کمی و با دستگاههای مادی و فیزیکی و سنجش با عوامل ظاهری نیست بلکه عوامل معنوی و مادی و برکات آسمان و زمین و عشق وپرستش و شور و ایمان و احساس و عدالت و تقوی و محبت همه دست به دست هم می دهد و سرنوشت یک جامعه را با شکوه و عظمت ایمان و اسلام رقم می زند و معیارهای جدیدی را برای سنجش و ارزیابی و ارتباط در جهان مطرح می کند و الگویی می سازد که با الگوهای شرقی و غربی مقایسه و ارزیابی نخواهد بود ، بلکه از توسعه است که بشریت قرن بیستم و پیشرفته و دنیای صنعت و تکنولوژی انبوه غرب ، از فقدان آن رنج می برد و آرامش روحی و معنویت و اخلاق و روابط انسانی و انس با خدا و حق ندارد .
لذا تعاریف دیگر برای توسعه هر یک از بعد و زاویه خاص انجام گرفته و توسعه را با توجه به جهان بینی و ایدئولوژی و نظام ارزشی حاکم و وابستگی مکتبی یا سیاسی خود ترجمه و تفسیر کرده اند ، ولی مفهوم عمیق و اصیل و جامع و شامل آن ، به صورتی است که بیان شده و همه مفاهیم دیگر توسعه را در برگرفته یا بر این اساس قابل اصلاح و تکمیل است و الا مفاهیمی که در نظام سرمایه داری و سوسیالیستی و با توجه به مبانی و اصول و اهداف و رازشهای حاکم بر این نظام ها مطرح می شود از دیدگاه ما و نظام ارزشی اسلام و عمق مفاهیم و تعالیم عالیه آن و تعالی انسان و هویت و شخصیت و انسانیت انسان و عدالت و توحید سازگار نیست .
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران اقتصادی و اجتماعی ، توسعه را باید به عنوان یک حمله حساب شده به بدترین شکلهای فقر دانست ، اهداف توسعه باید به صورت کاهش تدریجی فقر و تلاش برای از بین بردن بیماری ، بیسوادی ، بیکاری و نابرابریهای اجتماعی طراحی و تعقیب شود .
جامعه مورد نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، جامعه ای است که در آن بر پایه اصول اسلام کرامت و آزادی انسان حفظ گردیده و شرایط رشد او در حرکت بسوی اهداف الهی فراهم آمده باشد در چنین جامعه ای اقتصاد وسیله است و بدیهی است که از وسیله انتظاری جز کارایی بهتر در راه وصول به هدف نمی توان داشت ، بنابراین در به وجود آوردن و تحکیم بنیادهای اقتصادی آنچه به عنوان اصل باید مورد توجه قرار گیرد ، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل او می باشد . البته این نیازها مشتمل بر دو گروه نیازهای فردی (خوراک ، پوشاک ، مسکن ، بهداشت و درمان ، آموزش و پرورش ، تشکیل خانواده ، داشتن شغل و آزادی انتخاب آن ، فرصت برای خودسازی معنوی ، سیاسی ، اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار ) و نیازهای اجتماعی ( تامین اجتماعی ، امنیت قضایی ، توان دفاعی ، تکنولوژی پیشرفته ، محیط زیست سالم ) می باشد .
نوشته وبلاگ:http://pishraft-p8.blogfa.com/
مقام معظم رهبری:
ایمان به خدا، ایمان به مردم ، ایمان به راه و ایمان به موفقیت زمینه ساز پیشرفت ملی است.