آیا دین مشوق تکنولوژی است؟
از آنچه در پاسخ به سؤال قبل به دست آمد متوجه میشویم که دین، تکنولوژی و صنعت را برای انسان پیشرفت و کمال نمیداند و مطلوبیت صنعت و تکنولوژی را بالغیر میداند. یعنی اگر صنعت و تکنولوژی جهت دفع دشمنان دین مورد استفاده قرار بگیرد دین مشوق آن میباشد، اما بدون چنین کاربردی و اولاً و بالذات صنعت و تکنولوژی را توصیه نمیکند. چون مبنای صنعت و دانش فنی تسلط بر طبیعت و تغییر آن به نفع میل و هوس انسان است و در تفکر مواد صنعت نگاهی معترضانه به طبیعت موجود وجود دارد، در حالی که دین نگاهی رضایتمندانه به طبیعت موجود دارد و به همین جهت درصدد تسلط و تغییر طبیعت موجود نیست.
و اما پاسخ به این سؤال که «مگر فنآوری و محصول آن که صنعت نام دارد، علم نیستند و مگر دین ما را تشویق به علمآموزی و استفاده از شرارت علم نکرده است؟
چرا دین ما را تشویق نموده تا به دنبال علم برویم و دستاوردهای علمی را در زندگی به کار ببریم، اما:
1ـ «علم» در متون دینی تعریف خاصی دارد و نمیتوان لفظ «العلم» را در متون دینی معادل کلمهی science دانست، علمی که در آیات و روایات بسیار سفارش شده علم تجربی نیست.
2ـ اگر هم بپذیریم که مراد دین از علم، علم تجربی است و دین هم بر علم تجربی تأکید نموده است، با این حال نمیتوان از این مطلب نتیجه بگیریم که صفت و فنآوری مورد توجه دین است و مشوق دینی دارد، چون برای رسیدن به صنعت و فنآوری غیر از علم تجربی فکر دیگری لازم است و آن تغییر جهان به نفع خواستههای انسان است. در حالی که متون دینی، مستقیم و غیرمستقیم چنین تفکری را نفی میکنند.
اگر جهان مخلوق خداوند است و اگر پدیدههای آن فعل الهی است، فکر تغییر اعلام نارضایتی از وضع موجود و خلقت الهی انسان، بلکه در پارهای موارد از پدیدههای طبیعی رنج میکشد و درصدد چارهای است اما دفع این رنج و چارهجویی برای آن نیز در نظام آفرینش قرار داده شده است و برای استفاده از آن و نیز چگونه استفاده کردن هم باید از دین و خداوند سؤال کنیم. هماهنگ به طبیعت عمل کردن با تغییر آن تفاوت دارد. استفاده از گیاهان دارویی و ترکیب آنها، با تغییر شیمیایی آنها تفاوت دارد، استفاده از آتش و شمع برای بهرهگیری از نور آنها در شب تفاوت دارد با اختراع لامپ و استفاده از نور آنها. در فرض اول از «نور آتش» در شب استفاده میشود اما در قسم دوم انسان درصدد است تا «شب» را به روز «تغییر» دهد.
لذا در مدرنیته مفاهیمی مانند رضایت، توکل، صبر، قناعت و... جایی ندارند چرا که اعتقاد بر این است که هر چیزی را انسان «میتواند» عوض کند و «باید» عوض کند، در مقابل هیچ ارادهای غیر از آنچه خود بخواهد، تسلیم نمیشود.
3ـ روایاتی مانند «اطلبوا العلم و لو بالصین» که زیاد به آن تمسک میشود نیز مقصود از «علم» علم خداشناسی است نه علم تجربی.
«قال علی علیه السلام: اطلبوا العلم و لو بالصین، هو علم معرفته النفس و فیه معرفه الرب عزوجل(?)»
3ـ آیا صنعت و تکنولوژی با دین تعارض دارند؟
در توضیح سؤال سوم، باید سؤال را اینگونه طرح کنیم: آیا صنعت و فنآوری با تکامل انسان آنگونه که دین انتظار دارد منافات دارند و بنابراین نه تنها دین فنآوری و صنعت را پیشرفت نمیداند و در تکامل انسان نقش مثبتی برای او قبول ندارد، بلکه نگاه منفی به آن دارد و آن را سد راه تکامل انسان میداند؟
چنان که قبلاً بیان کردیم مبانی صنعت و تکنولوژی با آموزههای دینی تعارض دارند، چون صنعت و فنآوری برخاسته از علم جدید و مدرن هستند و در علم جدید هدف علم یافتن حقیقت نیست بلکه تسلط بر طبیعت و تغییر آن است و لذا نگاه علم به طبیعت و نظام عالم غیراخلاقی و سکولار و معترضانه است.
اما نگاه دین به جهان نگاهی اخلاقی و رضایتمندانه است و هدف علم در جهانبینی دینی کشف حقایق هستی و یافتن کارکردهای طبیعت برای هماهنگ شدن با آن و جلب رضایت الهی است.
اما گذشته از مبانی فنآوری و صنعت جدید، آیا خود ابزار جدید و استفاده آنها و تشویق و ترغیب مردم در بهکارگیری هر چه بیشتر آنها چه نسبتی با دین و آموزههای دینی دارد؟
برای پاسخ به این سؤال باید سؤال دیگری مطرح کنیم و آن اینکه آیا بین اعتقادات انسان و ابزار زندگی و روش معیشتی او تعامل و داد و ستد برقرار است و یا اینکه هیچ ارتباطی بین آنها نیست؟ آیا میتوان گفت که جهانبینی هر فردی با مبانی فلسفی و فکری به دست میآید و لذا جایی برای تأثیر ابزار و رفتار و روش بر جهانبینی باقی نمیماند؟ و یا اینکه همان طور که مشکل تولید کالا، روش تولید و مصرف و ابزار زندگی، متأثر از اعتقادات میباشند اعتقادات نیز متأثر از آنها است؟
به نظر ما این دو متأثر از یکدیگرند و نمیتوان گفت که بین آنها هیچ ارتباط و تعاملی وجود ندارد، دستورات و سفارشات دین مؤید این مطلب است.
میتوان از دین که چشم و گوش انسان را مسوول میداند و برای آن دستورات خاصی قرار داده و اجازه نمیدهد انسان هر چیزی را ببیند و بشنود، به خوبی فهمید که دین در دیدهها و شنیدهها معتقد به تأثیرگذاری است و لذا دوباره ابزار زندگی که هر روزه مورد استفاده انسان است ساکت نیست.
چرا دین درباره نوع لباس و رنگ لباس سخن گفته و مثلاً لباس ابریشم را برای مردان حرام دانسته و یا پیراهن سیاه را مکروه میداند؟ چرا غذا خوردن در ظرف «طلا» حرام است، چرا خوردن برخی غذاها را نهی کرده است؟
ما به دلیل این احکام آگاه نیستیم، اما دخالت دین در امور معیشتی انسان را به این نکته متنبه میکند که نظر دین درباره خوراک و لباس، ابزار زندگی خنثی نیست. اگر این امور در اعتقادات انسان دخالتی نداشته باشند چه لزومی دارد که دین در مورد آنها پافشاری کند.
چنانچه از آیه سیام سوره روم(?) به دست میآید احکام دین اسلام همانند خود دین اسلام منطبق با فطرت است و چون فطرت انسان فطرتی توحیدی است بنابراین این احکام مطابق توحید میباشند. حال آنکه احکام دین توحیدی هستند پس خلاف این احکام شرک و غیرتوحیدی است و لذا میتوان غذای توحیدی و غذای غیرتوحیدی، لباس توحیدی و لباس غیرتوحیدی، مصرف توحیدی و مصرف غیرتوحیدی، تولید توحیدی و تولید غیرتوحیدی، هنر توحیدی و هنر غیرتوحیدی و... داشت. همان طور که جهانبینی توحیدی لباس و خوراک و .. توحیدی را میآورد، لباس و خوراک و ... غیرتوحیدی هم جهانبینی غیرتوحیدی میآورد و نمیتوان با ابزار و لباس و خوراک و... غیرتوحیدی زندگی کرد و در عین حال اعتقادات توحیدی داشت. مسلماً یکی دیگری را از صحنه خارج میکند. چنانچه شهید مطهری در تعارض اعتقادات توحیدی و رفتارهای غیرتوحیدی و گناه میفرمایند این در انسان همیشه در تعارض باقی نمیمانند و بالاخره یکی دیگری را به شکل خود درمیآورد، ابزار زندگی و خوراک و لباس و... نیز چنیناند.
البته ممکن است تأثیر این امور در افراد مختلف باشد و بنابر درجه افراد در اعتقادات و مراقبه آنها در اموری عبادی این تأثیر شدت و ضعف پیدا میکند.
چرا انسانهای امروز توکلشان به خداوند کمتر شده است؟ چرا رضا به معیشت مقرر خداوند ندارند؟ برای پول درآوردن دروغ میگویند، عباداتشان صوری شده است چرا اگر ضربالمثلی که میگفت «با توکل زانوی اشتر ببند» امروز بیشتر بر «بستن زانوی» اشتر تأکید میشود در حالی که دیروز بر توکل اهمیت بیشتری میدادند؟ پاسخ تمام این سؤالات یک چیز است و آن اینکه انسان امروز نقش خداوند را در این عالم کم میداند و یا اصلاً خداوند را در این عالم و زندگی خود مؤثر نمیداند. یکی از علل مهم چنین اعتقادی (هر چند ناخودآگاه) حذف آن چیزهایی است که انسان را به یاد خداوند میاندازند، چه کسی امروز از دیدن ماشین و وسایل پیچیده برقی به یاد خداوند میافتد؟ انسان امروز چگونه میتواند به آیه «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت» عمل کند، در حالی که به جای نظر کردن به مخلوقات الهی، بیشتر به مصنوعات انسانی نگاه میکند و به جای تحسین خداوند، انسانها را تحسین میکند و در نتیجه به جای کرنش در مقابل خداوند، انسانها را تعظیم میکنند. این یکی از موارد غفلت از خداوند است. مورد دیگر آنکه، با ورود صنعت و علم جدید، دید انسانها به پدیدهها تغییر کرد و در هر پدیدهای علت مادی را جستوجو میکنند و از غایت الهی آن غافلاند، این غایتگریزی درد هولناک انسان جدید است. باعث میشود که تمام پدیدهها را مادی و زمینی ببینند و توجهشان به عالم بالا کم شود و یا قطع شود، که همین امر هم باعث ظهور بیماریهای مختلف روحی و روانی شده است.
دل بیجمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
انسانهای امروز به جهت ناپدید شدن جمال جانان از زندگیشان دچار اضطراب و افسردگی و... شدهاند و این نتیجهی غفلت از خداوند است.
بگذریم که با ورود تکنولوژی و صنعت جدید برخی، حتی انسان را رب عالم میدانند و معقتدند انسان با صنعت و فنآوری که آفریده جهان را در اختیار دارد. این همان طغیانی است که خداوند فرموده انسان اگر توهم بینیازی کند طغیان میکند (ان الانسان لیطغی ان راه استغنی) و امروز انسان با دست یافتن به ابزار طغیان، طغیان کرده و «ان ربکم الاعلی» سر داده است!
به هر حال چه این سخنان مقبول افتد و یا تحجر تلقی شود، امروز باید درباره این امور دوباره اندیشه و تأمل کنیم. متأسفانه در دنیای جدید همه سخن از بازنگری و بازخوانی تفسیر دین و فهم دین و برخی هم بازخوانی اصل دین میزنند اما به ندرت کسی سخن از بازنگری درباره اعتقاد به «پیشرفت غرب»، «مطلوبیت فنآوری»، «رشد بیرویهی علم تجربی و الگو قرار گرفتن آن» و... میگوید. امروزه روشنفکری یعنی زیر سؤال بردن دین و اعتقادات دینی و تفسیری مدرن از آموزههای دینی، اما زیر سؤال بردن فنآوری، پیشرفت غرب و... تحجر و عقبماندگی است، بیاییم یک بار در الگوهایی که امروز دنیای غرب بر ما تحمیل کرده دوباره اندیشه کنیم.
پینوشتها:
?-علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد دوم، کتاب العلم، باب 9، روایت 21.
?- فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون.